صبر خوب است و مخواه از عاشقی این خوب را
پیش ازین هرگز نفهمیدم غم ایوب را
خوانده ام در چهره ی مردم همین امروز هم
حرف های مفت بعد از تو به من منسوب را
با وجود طعنه هاشان ظاهرم شاد است آه
بید از داخل به نرمی می تراشد چوب را
دستمالت را نکش بر پلک ها بیهوده است
سرمه ات لو می دهد چشمی که شد مرطوب را!