گاهی...
همه دنیا
فدای خنده های کسی که
دوستش داری !
تنهاییم را با تو قسمت میکنم
سهم کمینیست
گسترده تر از عالم تنهایی من عالمی
غم آنقدر دارم که میخواهم تمام فصلها را بر سفره رنگین خود بنشانمت
بنشین
غمینیست
غم برای آن اشک هایی میخورم که
برای آنهای ریختم که شایسته اش نبودن
به جای اون همه اشک از این به بعد فقط لبخند میزنم
دیگه بسه گیجی و بچگی!!
باران همیشه می بارد ولی مردم ستاره ها را بیش تر دوست دارند...
نامردی است آن همه اشک را به یک چشمک فروختند!!!
نگاه کن با نگاه تو غم میان صورتم
چگونه قطره قطره آب می شود
نگاه کن تو میدمی و آفتاب می شود
نگاه کن تمام خواسته های من بی تو تباه می شود
نگاه کن که حضور تومثل رخ آفتاب می شود
نگاه کن نگاهم با نگاه تو آگاه می شود
نگاه کن که تمام وجودم یک آه می شود . . .
روی دیوارنوشتم بارون پاکش کرد
برات نامه نوشتم پستچی گمش کرد
روی برگ گل نوشتم آفتاب خشکش کرد
حالا ی اس میزارم که بدونی دوستت دارم
زندگیم را دوست دارم...
امیدوار به خدا...
و همراهی که دوستش دارم عاشقانه تا ابد...
هر چه دوست داری از من بخوا جز فراموش کردنت
اگر میخواهی بروی برو اما من هستم
آنقدر میمانم تا ماندنم مرا یاری کند
تا دوای عشقت مرا درمان کند...
میمانم و میمانم تا لحظه مرگم
آنقدر عاشقت میمانم تا لحظه از دنیا رفتنم قصه عشق مرا بنویسند...
هیچ وقت برام مهم نبوده که بقیه دربارم چی فکر میکنن؛
راستشُ بخواین ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺍﻭﻗﺎﺕ ﺣﻖ ﺑﺎ ﻣﻨه،
فقط.......
ﺣﻮﺻﻠﻪ ﺍﺛﺒﺎﺗﺸﻮ ﻧﺪﺍﺭﻡ!!
در جاده اى که انتهاش معلوم نیست
پیاده یا سواربودن فرقى نمیکنه
اما اگه همراهى داشته باشى که تنهات نذاره بى انتها بودن جاده برات آرزو میشه...
دیگر برای داشتنت سماجت نمیکنم...
پرنده ای که ماله من نباشد...
قفسش هم که بسازم باز هم میرود...
در کنار ساحل غم مى نشینم....
کسى جز تو کنارم نیست حالا...
به دریا تکیه کردم باز با غم...
کسى جز تو برایم نیست حالا...
سخته یک رنگ موندن در دنیایی که
مردمش برای پر رنگ شدن
حاضرن هزار رنگ باشن....!!!!!!!
سخته.....................