تو رفته ای که بی من تنها سفر کنی
من مانده ام که بی تو شبها سحر کنم
تو رفته ای که عشق من از سر به درکنی
من مانده ام که عشق تو را تاج سر کنم
"فریدون مشیری"
تو رفته ای که بی من تنها سفر کنی
من مانده ام که بی تو شبها سحر کنم
تو رفته ای که عشق من از سر به درکنی
من مانده ام که عشق تو را تاج سر کنم
"فریدون مشیری"
یار باید که مرا از قفس آزاد کند
نه هر آن کس که از بهر ترنم دلم شاد کند
این کلید قفسم نیست به دست هیچ کس
جز همان کس که مرا عاقبتی یاد کند
کاشکی میشد بهت بگم
چقدر صدا تو دوست دارم
چقدر مث بچگی هام
لالایی ها تو دوست دارم
سادگی ها تو دوست دارم
خستگی ها تو دوست دارم
چادرنماز و زیر لب
خدا خدا تو دوست دارم
کاشکی رو طاقچه دلت
آینه و شمعدون می شدم
تو دشت ابری چشات
یه قطره بارون می شدم
کاشکی میشد یه دشت گل
برات لالایی بخونم
یه آسمون نرگس و یاس
تو باغ دستات بشونم
لالایـــــی لالایــی لالالا
بخواب که می خوام تو چشات
ستاره هامو بشمرم
لالایـــی لا لالا لالا
پیشم بمون که تا ابد
خونه رو با تو دوست دارم
دنیا اگه خوب اگه بد
با تو برام دیدنیه
باغ گلهای اطلســـی
با تو برام چیدنیه
لالایــــی لالایـی لالالا
کاشکی میشد بهت بگم
چقدر صدا تو دوست دارم
لالایی ها تو دوست دارم
بغض صدا تو دوست دارم
مادرررررررررررررررررررررررررر.....
برای دانلود روی عکس کلیک کنید.
سلام به اون عزیزی که ، فاصله ها باهاش دارم
تو دفتر روزگار، خاطره ها باهاش دارم
آرزوی دیدن اون ، صورت زیباشو دارم
آخر حرفمم اینه هرجا باشه دوسش دارم...
خدایا نمیدانم چه رازی در کلمه ی دوستت دارم است!
هرکس میشنود بی وفاتر میشود و هرکه میگوید عاشق تر!! :((((((
زندگی بوم سفیدیست...
من و تو نقاشهای این صفحهایم٬
زندگی را میتوان زیبا نگاشت... زندگی را میتوان رنگی کشید...
اندکی رنگ محبت٬ بیشتر رنگ عشق٬ سایه روشنهایی هم رنگ صفا!
دورا دور عاشقت شدم
دورا دور نگرانت بودم
دورا دور عشق ورزیدم
و حال
عاشق شدن و عشق ورزیدنت به دیگری را
دورا دور می بینم
و از همین دورا دور می میرم !
تنهایی را دوست ندارم ..
اما دوست دارم در قلب تو تنها باشم...
تنـــــــــــهای تنــــــــــــها....
خداوندا…!
جای سوره ای به نام”عشق” در قرآن تو خالیست،که اینگونه آغاز شود :
و قسم به روزی که دلت را میشکنند وجز خدایت مرهمی نخواهی یافت…
چقدر خوب است کور بودن
چقدر خوب است کر بودن
چقدر خوب است لال بودن
وقتی نمیخوای چیزهایی ببینی که دوست نداری کور بودن معجزست
وقتی نمیخوای چیز هایی را که بشنویی کر بودن نعمت است
وقتی نمیخواهی حرف هایی را به زبان بیاری لال بودن هم بهترین هدیه میشود
شاید به نظر بد بیایند ولی گاهی اوقات به همه این ها حسودی میکنم .
گاه دلتنــــــــــــــگ می شوم
دلتنـگ تر از تــــــــــــــمام دلتنگی ها
حسرت ها را می شمــــــــــــــارم
و باخــــــــــــــتن ها
و صــــــــــــــدای شکستن را!
نمی دانم من کدامین امید را ناامیــــــــــــــد کردم
و کــــــــــــــدام خواهش را نشنیدم
و به کدام دلتنگیــــــــــــــ خندیدم
که چــــــــــــــنین دلتنگم…
تو آن جایی
و من اینجا
در این فکر
که تا چه حد دوستت دارم
در این فکر
که تا چه حد برایم با ارزشی
در این فکر
که تا چه حد دلتنگ توئم
تو آن جایی
و من اینجا....
شاید آن زمان که سهراب نوشت تا شقایق هست زندگی باید کرد
خبری از دل پر درد گل یاس نداشت باید اینطور نوشت:
هر گلی هم باشی چه شقایق چه پیچک چه یاس زندگی اجبار است،
زندگی در گرو خاطره هاست.
فاصله تلخ ترین خاطره هاست...
حسرت یعنی
روبرویم نشسته ای و باز خیسی چشمانم را آن دستمال خشک بی احساس پاک میکند.
حسرت یعنی
شانه هایت دوش به دوشم باشد اما نتوانم از دلتنگی به آن پناه ببرم.
حسرت یعنی
تو که در عین بودنت ، داشتنت را آرزو می کنم.
گاهی بعضی ها با ما جور در می آیند، اما همراه نمی شوند، گاهی نیز آدم هایی را می یابیم که با ما همراه می شوند اما جور در نمی آیند...