Ebad Mehrani

Hi to all brothers and sisters.This weblog will be updated every weekend God willing.See you

Ebad Mehrani

Hi to all brothers and sisters.This weblog will be updated every weekend God willing.See you

مشخصات بلاگ
Ebad Mehrani
پیوندها

۴۲ مطلب با موضوع «مطالب طنز» ثبت شده است

ازدواج در سال ۹۲:
طرف دوماد:
پراید صفر آوردیم / دختدرتون و بردیم
طرف عروس:
پراید صفر ارزونیتون / پسته بیارین برامون

رفتم درمونگاه منشیه میگه:مریض شمایید؟
گفتم :پ ن پ من میکروبم اومدم خودمو معرفی کنم

عبارت مثلی بالا کنایه از بدبختی و بیچارگی است که در وضعی غیر مترقبه دامنگیر شود و آدمی را از اوج عزت و شرافت به حضیض مذلت و افلاس و مسکنت سرنگون کند؛ و مال و منال و دار و ندار را یکسره به زوال و نیستی کشاند. در چنین موردی تنها عبارتی که میتواند وافی به مقصود و مبین حال آن فلک زده واقع شود؛ این است که اصطلاحاً گفته شود: "فلانی به خاک سیاه نشسته" و یا عبارت دیگر: "فلانی را به خاک سیاه نشانده اند".

در این مقاله بحث بر سر "خاک سیاه" است که دانسته شود این خاک چیست و چه عاملی آن را به صورت ضرب المثل در آورده است.

به طوری که صاحب معجم البلدان نقل کرده، در نزدیکی بیت المقدس و شش میلی شهر رمله کوره ای (کوره به معنی شهرستان و بلوک و ناحیه و بلد است) است به نام عمواس؛ که: «طاعون معروف سال هجدهم هجری در روزگار خلافت عمر در این ناحیه پدید آمده بود و از آنجا به دیگر نواحی شام سرایت کرد. تعداد تلفات این طاعون را بیست و پنج هزار تن نوشته اند.» در این طاعون که به نام طاعون عمواس خوانده شده، جمعی از اصحاب پیغمبر به اسامی ابوعبیده جراح و معاذبن جبل و یزید بن ابی سفیان نیز هلاک شدند. ولی عمروعاص آن داهی محیل و دوراندیش عرب چون وضع را وخیم دید، با بسیاری از متابعان خویش از منطقه عمواس گریخته و جان سالم بدر بردند. مطلب مورد بحث ما این است که سال مزبور را عام الرماد، یعنی: سال خاکستر هم نام نهاده اند. در این زمینه صاحب کتاب عجایب المخلوقات مینویسد:

«... و بعد از آن عام الرماد. در آن سال خاک سیاه ببارید و بیست و پنج هزار آدمی درین سال بمرد. و این خاک در صحرا و در خانها و حجرها ببارید، تا مرد از جامه خواب برخاستی بر خاک سیاه بودی. آن را عام الرماد گفتند.»

با توصیف اجمالی بالا استنباط می شود که آن طاعون کذایی بر اثر ریزش و بارش خاک سیاه بروز کرده: «راه نفسها بسته میشد و جان می دادند.» و شاید اصلاً بیماری طاعون نبوده، بلکه همان خاک سیاه که به خانه ها و حجرات منازل و مدارس رسوخ و نفوذ کرده بوده است، خفتگان را بیدار کرده و لاجرم همه را بر خاک سیاه نشانید.

به هر حال این واقعه هولناک را چه طاعون عمواس بنامیم و چه عام الرماد در هر صورت چون خاک سیاه عامل اصلی آن همه مرگ و میر و خرابی و ویرانی در سال هجدهم هجری بوده دد و دام و گیاه و نبات را "بر خاک سیاه نشانده است"؛ به همین مناسبت و به جهت اهمیت و عظمت واقعه مزبور که بیست و پنج هزار تن از سکنه بی گناه را در خود فرو برده است؛ اصطلاح و عبارت بالا از آن تاریخ به صورت ضرب المثل در آمده و در رابطه با گرفتاریها و بیچارگیهای ناشی از وقایع غیر منتظره مورد استناد و تمثیل قرار گرفته است. فی المثل سیل بنیان کنی کلیه احشام و اغنام و مزارع و مراتع را لیته ببندد و از بین ببرد و یا آتش سوزی مهیبی بازار و چهار سوق و یا قیصریه ای را در معرض لهیب خود قرار دهد و انبارهای کالا را یکسره نابود کند در این گونه موارد و نظایر و امثال آن چون افراد با مکنت و آبرومند به کلی فاقد هستی می شوند اصطلاحاً گفته می شود: « فلانی به خاک سیاه نشست. »

بچه ۶ ساله رو دیدم با موبایل با دوستش حرف میزد:

سینا تو فردا نمیای مهد کودک؟
من با نیما حتما میرمااااا

راستی اون یکی خطم رو پاک کن
 این یکی رو سیو کن 
ما ۶ سالمون بود با تُف پفک می چسبوندیم به هم

بعضی وقتها هم توو کمد دیواری دنبال یه در بودیم بریم سرزمین عجایب


از پدران و مادران عزیز خواهشمندیم به ما نگید تنبل !
ما در حالت صرفه جویی در مصرف انرژی هستیم !

این کتک هایی که دهه شصتی ها تو مدرسه خوردن،

اعضای القاعده تو زندان گوانتانامو نخوردن!!
خط کش!
سیلی!


محض رضای خدا یکی واسه این مادرا شفاف سازی کنه …!
اگه یه لباس جدید میخریم معنیش این نیست که میتونی قبلی رو دستمال بکنی

پدرعروس:خودت بگوخلافت چیه؟

داماد:فقط آدامس زیادمیجوم.
چرا؟
بوی سیگار رو از بین میبره .
… مگه سیگارمیکشی؟
آره بعد از عرق حال میده
مگه عرق میخوری؟
آره گیرایی تریاک رو زیاد میکنه.
مگه تریاک میکشی؟
آره،ازبیکاری ک بھتره .
مگه بیکاری؟
آره همش که نمیشه دزدی کرد


اومدم یه آدم خیلی خوشتیپ رو بغل کنم

خوردم به آینه!


خانم محترم!
اون پرایدی که داره برات بوق میزنه‌، ۱۹ میلیون تومن ماشینه، اصن متوجه هستی چه فرصتی رو داری از دست میدی ؟؟؟

غضنفر داشته گریه میکرده میگن چى شده؟ میگه پشیمونم کاش به حرف پدرم گوش کرده بودم. میگن مگه چی میگفت؟ میگه نمیدونم… گفتم که گوش نمیکردم!

امروز نمیدونم جواب کدوم کار خوبمو گرفتم!!!
رفتم صد گرم نخودچی خریدم داشتم میخوردم یک پسته توش بود…!
باااااور کن اشک تو چشام حلقه زد!!!

مراحل پذیرایی از مهمان در خانواده ما :
تعارف همراه اصرار فراوان !
قسم دادن مرده و زنده طرف مقابل !
توسل به زور بدین شرح که میوه یا غذای مورد نظر رو طی یک اقدام آکروباتیک به لبت نزدیک میکنن و میگن دیگه دهنی شد باید بخوری !
ایجاد حس ترحم در مهمان ، میگن “ینی تو فک میکنی ما بدبختیم که هیچی خونه ما نمیخوری ؟”
تیر خلاص : بخور حیفه ، اگه بمونه مجبوریم دور بندازیم !

اگه من فردا امتحان داشتم الان داشتم یه فیلم میدیدم یا جدول حل میکردم یا با دوستام بیرون بودم یا اتاقمو مرتب میکردم یا بازی می کردم ولی امتحان ندارم و این یعنی یه روز کسل کننده ی بیخود بود امروز !!!

امروز مامور سازمان آب اومد در خونمون که قبض رو به آقام بده
آقام میبینه زیاد اومده میگه مهندس این کنتور آب خرابه،ما اینقدر مصرف نداریم
مامور یه نگاه میکنه میگه اقا اینکه سالمه!!!
آقای منم با پاره آجر میزنه کنتورو میشکونه میگه حالا دیگه خرابه زنگ بزن بیان درستش کنن
اعصاب..نزاشتن..­.که

انکار نکنید
همتون حداقل یه بار تو بچگی‌ در یخچال رو آروم میبستین
از لای درش به زور نیگا میکردین ببینین کی‌ چراغش خاموش می‌شه !

  فیلم جنگی ایرونی نشون میدن؛ بمباران میشه ، خانومه خونین و مالین از زیر آوار میاد بیرون، ولی این روسریش لامصب تکون نمیخوره!!  

موجودی است بیکار که 4 سال از عمر خود را به شکل خودجوش هدر میدهد و حتی برای این کار در ازمونی به نام کنکور شرکت کرده و خود را به اب و اتش میزند. قوت غالب این موجود سیب زمینی و تخم مرغ میباشد. از فعالیت های روزانه وی میتوان به پرسه زدن در محوطه دانشکده،‌تیکه انداختن به استاد، رفتن به فیس بوک با وایرلس دانشگاه به هر بدبختی که شده،خوابیدن،و خیره شدن به جزوه ی استاد برای دقایقی و سپس دور انداختن  آن اشاره کرد.

این موجود به شدت علاقه مند است که وی را مهندس و دکتر صدا کنند و از شنیدن این لغات حس وصف ناپذیری به وی دست میدهد. اگر همه شرایط مهیا باشد این موجود 10 روز یکبار به یاد حمام رفتن میفتد و خود را گربه شور میکند.( البته این موضوع بیشتر در مورد گونه ی نر مشاهده شده است )

با این که نام این موجود دانشجو است ،‌اما مشخص نیست چرا به این نام خوانده میشود زیرا رابطه این موجود با دانش شبیه به رابطه اب با اتش است! از مصادیق این موضوع میتوان به استفاده از جزوات برای ایجاد دم کنی قابلمه ماکارونی ، به عنوان زیر قابلمه ای برای جلوگیری از سوختن فرش و همچنین به عنوان دستگیره برای بلند کردن اشیا داغ و ... اشاره کرد.

زیستگاه او منطقه ی حفاظت شده ای به نام خوابگاست که این موجودات به صورت دسته های 4 تایی،8 تایی و حتی 12 تایی درامده و در مساحتی که کمی باز تر از فضای قبر است به زندگی ادامه میدهند.

آندسته از این موجودات که تمایل به بقا بیشتر دارند در سال چهارم برای شرکت در آزمونی دیگر به نام ارشد خود را اماده میکنند و قصد دارند درس هایی که در طول 3 سال نخوانده اند در طول 3 ماه بخوانند تا 2 سال دیگر به این زندگی بی زحمت و راحت ادامه دهند. این موجودات که تا دیروز طنین صدایشان در راهرو خوابگاه  گوش فیل را کر میکرد،‌در این سال با شنیدن صدای دمپایی یک دانشجو در راهرو سریعا از اتاق خارج شده و این جمله را بر زبان میاورند :" ای بابا ارشد داریم یواش تر ! " .

 پس از گذشت 4 سال این موجودات مدرکی میگیرند که برای استفاده از آن نیاز به وسیله ای به نام کوزه است . نحوه عملکرد این وسیله به این صورت است که مدرک را دم آن میگذارند و آبش را میخورند! اندسته که به ارشد وارد شده و مدرک ارشد میگیرند آب بیشتری میتوانند از کوزه بخورند!

نسل این موجودات نه تنها رو به نابودی نیست بلکه هر روز بر تعداد آن ها افزوده میشود . بیشترین تراکم آنها در منطقه ای از خاور میانه به نام ایران مشاهده میشود که از هر 2 نفر 3 نفر آنها دانشجوست!


بنده در دوران کودکی علاقه ای به خلبان شدن نداشتم!اما از بد روزگار در دوران دانشجویی کمی تا قسمتی چتر باز از آّب در امدم وبعد از ترم اول کمتر درسی بود که با تقلب یا به امید تقلب سر جلسه امتحان نرفته باشم!پس اگر قرار به انتخاب خاطره از تقلب باشد انتخاب یکی از بین اون همه خاطره باید کار سختی باشه!

مثلا میشه از امتحان پایان ترم استاتیک شروع کنم که تقلب رو به صورت کاملا حرفه ای در دستشویی جاسازی کرده بودم واز بد شانسی درست همون روز آب قطع شد وامیدمون ازتقلب قطع شد وافتادم!

یا میشه ازامتحان فیزیک 2بگم که امتحان تستی بودومن ودوتا از دوستام از رو دست یکی از دخترای کلاس نوشتیم اما بعدش فهمیدیم که چه فایده که ترتیب سوالات یکی نبوده وجمع نمرات سه نفرمون به نمره قبولی نمیرسه واز همه بدتر اینکه اون دختره از همه کمتر گرفته!

یا از یه استاد دیگه که از لحاظ سنی چیزی از عمو جغدشاخدار کم نداشت حتی وقتی تقلبمون رو گرفت هم از رو نرفتیم واونم با اون صدایی که انگار از ته چاه میومد بهمون گفت:حالا درسته........ ما....... چیزی نمیگیم........... ولی خب شمام رعایت ...............کنید!

یا اشاره کنم به امتحان میان ترم درس مقاومت مصالح که جزوه رو با دوستم نصف کردیم وهرکسی نصف خودشو تو یه کاغذ مچاله نوشتیم وبه هم دیگه دادیم تا بهترین افتخار دوران دانشجوییم(البته تا امروز) کسب بشه ونمره دوم کلاس رو کسب کنم!گرچه وقتی تو پایان ترم با نمره 12از دستش خلاص شدم استاد بهم گفت:با اون میان ترم درخشان ازت انتظار زیادی داشتم!

اما جای داره یاد کنم از استاد(ن)که حسرت تقلب تو کلاسش تو دلم موند! کسی که صاحب کرامات متعدد بود مثلا علاوه بر اون کنترل های معمول ماشین حساب های همه بچه هارو یکی یکی چک میکرد تا کاری جز چهار عمل اصلی ازشون بر نیاد!وبرا امتحان کلاس بزرگی رو انتخاب میکرد وکروکی کلاس رو میکشید واز بچه ها میخواست که شماره دانشجویی خودشون روبنویسن ومدعی بود که تو خونه تمام ورقه های همسایه رو با هم تطبیق میده تا در حق کسی اجحاف نشه! یه بار هم با افتخار اعتراف کرد اسم تموم کسایی رو که برا دستشویی میرن بیرون رو مینویسه تا مو رو از ماست بکشه بیرون!

حالا بگذریم از اینکه یه باربه یکی از بچه ها که راه حلش تقریبا با جزوه یکی بود صفر داد وازش خواست که اگه اعتراضی داره به (آموزش دانشکده) منعکس کنه!


شنیدیم با مخالفت‌هایی که از سوی دولت ترکیه با ادامه‌ پخش سریال حریم سلطان اعلام شد، تهیه‌کنندگان این سریال تصمیم گرفتند از ساخت ادامه برنامه خودداری کنند. ما در این مطلب به این پرسش پاسخ می‌دهیم که اگر این فشارها از سوی دولت در کشورهای دیگر وارد می‌شد مردم آن ناحیه چه عکس‌العملی از خود نشان می‌دادند؟
 
حریم سلطان
 
مصر: مردم مثل مور و ملخ می‌ریختند به میدان تحریر و شعار اسقاط التیلیفیزیون می‌دادند.
 
یونان: مردم می‌ریختند توی خیابان و می‌گفتند اصلن کی به شما گفت با پول بیت‌المال سریال درست کنید؟
 
ایتالیا: مردم به خیابان‌ها می‌آمدند و شعار می‌دادند و اعتراض می‌کردند. بعد از تحقیق و تفحصی که دادستان ایتالیا به عمل می‌آورد مشخص می‌شد برلوسکونی با یکی از عوامل سریال ارتباط نامشروع داشته و کم کم قضیه برلوسکونی باقی امور را تحت‌الشعاع قرار می‌داد.
 
ژاپن: مردم اعتراض می‌کردند، رئیس تلویزیون ژاپن هاراگیری می‌کرد و از وسط نصف می‌شد.
 
لیبی: مردم می‌ریختند توی خیابان و قضیه سیاسی می‌شد و هزاران نفر کشته و بی‌خانمان می‌شدند. در نهایت با مداخله نظامی آمریکا و فرانسه پخش سریال از سر گرفته می‌شد.
 
روسیه: مردم اعتراض می‌کردند، بعد از چند روز ، نصف‌شان ناپدید می‌شدند، نصف دیگر هم خودشان می‌رفتند یک گوشه و به کارهای بدشان فکر می‌کردند.
 
تیمور شرقی: بندگان خدا اصلن سریال نداشتند که پخش کنند چه برسد به این که بخواهند باهاش مخالفت هم انجام دهند. بنابراین آقای احمدی نژاد را دعوت می‌کنند که برای مذاکرات دیپلماتیک به این کشور سفر کند (با خرج خودش). بعد نصف جمعیت این کشور (حدود 15، 16 نفر) طی تظاهراتی از آقای احمدی‌نژاد درخواست می‌کردند که برایشان از ایران سریال بفرستد و شرط هم می‌کردند که سریالش ایرانی نباشد!
 
فرانسه: لیبرال‌ها به اصل دموکراسی بدبین می‌شدند و با اشاره به سوسیالیست‌ها می‌گفتند « بر ما هر چه لایق‌مان هست می‌رود» یا خلایق هرچه لایق و از این دست اصطلاحات شیرین فارسی!
 
تایلند:  وا... ما شنیده‌ایم این کشور برای خودش یک پا ماهواره است و برفرض اگر سریالی هم قطع شود اتفاق خاصی نخواهد افتاد لذا ما در این مورد نظر خاصی نداریم!
 
ایران: روش مردم کشور ما در بین کشورهای دیگر بسیار منحصر‌به‌فرد است. اگر پخش سریالی متوقف شود مردم کانال را عوض می‌کنند و شبکه‌ای را پیدا می‌کنند که سریال پخش می‌کند! به همین سادگی، مگه دعوا داریم؟ نخیر دعوا نداریم.